معنی فارسی logily
B1به صورت منطقی، با استفاده از منطق و استدلال.
In a logical manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول بحث به طور منطقی صحبت کرد و نکاتش را واضح بیان کرد.
مثال:
He spoke logily during the debate, making his points clear.
معنی(example):
استدلالهای منطقی حتی میتوانند منتقدان سرسخت را متقاعد کنند.
مثال:
Logily presented arguments can persuade even the toughest critics.
معنی فارسی کلمه logily
:
به صورت منطقی، با استفاده از منطق و استدلال.