معنی فارسی lognormally
B1به شکلی که توزیع لگاریتمی متغیر نرمال باشد.
In a manner consistent with lognormal distribution.
- ADVERB
example
معنی(example):
دادهها به صورت لوگنرمال توزیع شده بودند که نشاندهنده انحراف است.
مثال:
The data were distributed lognormally, indicating skewness.
معنی(example):
سرمایهگذاریها معمولاً به صورت لوگنرمال در طول زمان رشد میکنند.
مثال:
Investments often grow lognormally over time.
معنی فارسی کلمه lognormally
:
به شکلی که توزیع لگاریتمی متغیر نرمال باشد.