معنی فارسی loiteringly
B1به صورت بیهدف و بدون انگیزه مشخصی در جایی ایستادن یا حرکت کردن.
In a manner characterized by lingering or remaining in a place without purpose.
- ADVERB
example
معنی(example):
نوجوان به طور بیهدف منتظر دوستانش در بیرون فروشگاه بود.
مثال:
The teenager was loiteringly waiting for his friends outside the store.
معنی(example):
او به طور بیهدف در ایستگاه اتوبوس ایستاده بود و نمیدانست آیا برود یا نه.
مثال:
He stood loiteringly at the bus stop, unsure whether to leave.
معنی فارسی کلمه loiteringly
:
به صورت بیهدف و بدون انگیزه مشخصی در جایی ایستادن یا حرکت کردن.