معنی فارسی looked
A2به معنای نگاه کردن به چیزی یا کسی، معمولاً به مدت کوتاه.
To direct one's gaze in a particular direction.
- VERB
example
معنی(example):
او با شگفتی به ستارهها نگاه کرد.
مثال:
He looked at the stars in wonder.
معنی(example):
او وقتی او از او سؤالی پرسید، نگاهش را برگرداند.
مثال:
She looked away when he asked her a question.
معنی فارسی کلمه looked
:
به معنای نگاه کردن به چیزی یا کسی، معمولاً به مدت کوتاه.