معنی فارسی looseness

B1

احساس عدم فشردگی یا سفتی، مانند زمانی که چیزی شل و غیرمحکم باشد.

The state or quality of being loose; not tightly held or firmly fixed.

example
معنی(example):

شُل بودن پارچه آن را بسیار راحت می‌کند.

مثال:

The looseness of the fabric makes it very comfortable.

معنی(example):

او یک شُل بودن جزئی در پیچ‌ها را متوجه شد.

مثال:

He noticed a slight looseness in the screws.

معنی فارسی کلمه looseness

: معنی looseness به فارسی

احساس عدم فشردگی یا سفتی، مانند زمانی که چیزی شل و غیرمحکم باشد.