معنی فارسی lotter

B1

کسی که در قرعه‌کشی شرکت کرده و احتمالاً برنده می‌شود.

A person who participates in a lottery, especially as a winner.

example
معنی(example):

برنده در انتظار بود تا بعد از قرعه‌کشی شماره‌ها را چک کند.

مثال:

The lotter was excited to check the numbers after the draw.

معنی(example):

برنده شدن در قرعه‌کشی باعث می‌شود که احساس برنده داشته باشید.

مثال:

Winning the lottery makes one feel like a lotter.

معنی فارسی کلمه lotter

: معنی lotter به فارسی

کسی که در قرعه‌کشی شرکت کرده و احتمالاً برنده می‌شود.