معنی فارسی lotting

B1

فرایند تخصیص یا تقسیم، به ویژه در زمینه‌هایی که اجناس و موارد به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم می‌شوند.

The process of assigning lots or parcels.

verb
معنی(verb):

To allot; to sort; to apportion.

معنی(verb):

To count or reckon (on or upon).

example
معنی(example):

فرآیند تقسیم بندی چندین ساعت طول کشید.

مثال:

The lotting process took several hours to complete.

معنی(example):

آنها هفته آینده بسته‌ها را تقسیم بندی خواهند کرد.

مثال:

They will be lotting the parcels next week.

معنی فارسی کلمه lotting

: معنی lotting به فارسی

فرایند تخصیص یا تقسیم، به ویژه در زمینه‌هایی که اجناس و موارد به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم می‌شوند.