معنی فارسی lounged
B1استراحت کردن به آرامی و بدون فعالیت.
To sit or lie in a relaxed way.
- verb
verb
معنی(verb):
To relax; to spend time lazily; to stand, sit, or recline, in an indolent manner.
example
معنی(example):
آنها تمام روز روی ساحل نشسته بودند.
مثال:
They lounged on the beach all day.
معنی(example):
او در صندلی مورد علاقهاش در حین تماشای تلویزیون راحت نشسته بود.
مثال:
He lounged in his favorite chair while watching TV.
معنی فارسی کلمه lounged
:
استراحت کردن به آرامی و بدون فعالیت.