معنی فارسی lozenged

B1

قرص گلو، نوعی دارو که به شکل قرص‌های کوچک برای تسکین گلودرد طراحی شده است.

Referring to a medication or remedy that is in the form of a lozenge, used primarily for soothing the throat.

example
معنی(example):

او بعد از استفاده از یک درمان قرص گلو احساس بهتری کرد.

مثال:

He felt better after using a lozenged throat remedy.

معنی(example):

داروهای قرص‌دار می‌توانند گلو درد را تسکین دهند.

مثال:

Lozenged medications can soothe a sore throat.

معنی فارسی کلمه lozenged

: معنی lozenged به فارسی

قرص گلو، نوعی دارو که به شکل قرص‌های کوچک برای تسکین گلودرد طراحی شده است.