معنی فارسی lucidly

B2

به‌طور واضح و روشن، بدون ابهام و گیج‌کنندگی.

In a clear and easily understandable manner.

example
معنی(example):

او مفهوم را با وضوح به دانش‌آموزان توضیح داد.

مثال:

He explained the concept lucidly to the students.

معنی(example):

نویسنده با وضوح می‌نویسد و ایده‌های پیچیده را قابل دسترسی می‌سازد.

مثال:

The author writes lucidly, making complex ideas accessible.

معنی فارسی کلمه lucidly

: معنی lucidly به فارسی

به‌طور واضح و روشن، بدون ابهام و گیج‌کنندگی.