معنی فارسی luckless

B2

به معنای فردی که در موقعیت‌های مختلف بدشانس است.

Unfortunate; having no luck.

adjective
معنی(adjective):

Unsuccessful, in a failing manner.

معنی(adjective):

Without luck.

example
معنی(example):

سفرکرده بدشانس راه خود را گم کرد.

مثال:

The luckless traveler lost his way.

معنی(example):

او روز بدشانسی پر از مشکلات داشت.

مثال:

She had a luckless day filled with problems.

معنی فارسی کلمه luckless

: معنی luckless به فارسی

به معنای فردی که در موقعیت‌های مختلف بدشانس است.