معنی فارسی lukewarmish
B1لکواردیش، حالتی که نسبت به چیزی عادی و بدون احساس باشد.
Somewhat lukewarm; lacking excitement or enthusiasm.
- OTHER
example
معنی(example):
قهوه کمی لکوارد بود و به اندازه کافی داغ نبود.
مثال:
The coffee was lukewarmish, not hot enough to enjoy.
معنی(example):
نگرش کمی لکوارد او نسبت به پروژه تیم را ناامید کرد.
مثال:
His lukewarmish attitude towards the project disappointed the team.
معنی فارسی کلمه lukewarmish
:
لکواردیش، حالتی که نسبت به چیزی عادی و بدون احساس باشد.