معنی فارسی luny

B1

احساس یا رفتار غیرعادی یا عجیب.

Feeling or acting strange or nonsensical.

example
معنی(example):

او بعد از بیدار ماندن تمام شب کمی دیوانه بود.

مثال:

She felt a bit luny after staying up all night.

معنی(example):

او یک ایده دیوانه‌وار دارد که می‌توانیم به ماه سفر کنیم.

مثال:

He has a luny idea that we could travel to the moon.

معنی فارسی کلمه luny

: معنی luny به فارسی

احساس یا رفتار غیرعادی یا عجیب.