معنی فارسی lyes

B1

قرار گرفتن، در حالت خاصی باقی ماندن.

To be situated or located in a specific place.

example
معنی(example):

این مخلوط زیر میز قرار دارد تا سخت شود.

مثال:

The mixture lyes under the table until it hardens.

معنی(example):

او متوجه شد که راه حل در کد نهفته است.

مثال:

She found that the solution lyes within the code.

معنی فارسی کلمه lyes

: معنی lyes به فارسی

قرار گرفتن، در حالت خاصی باقی ماندن.