معنی فارسی lymphangiomatous

B2

اصلاحی است که به تغییرات مرتبط با لومفنجیوم‌ها و ویژگی‌های آن‌ها اشاره دارد.

Relating to the characteristics or conditions of lymphangiomas.

example
معنی(example):

وضعیت لنفاوی به‌عنوان لومفنجیومات توسط پزشک تشخیص داده شد.

مثال:

The lymphangiomatous condition was diagnosed by the doctor.

معنی(example):

تغییرات لنفاوی در گزارش بیمار مشاهده شد.

مثال:

Lymphangiomatous changes were noted in the patient's report.

معنی فارسی کلمه lymphangiomatous

: معنی lymphangiomatous به فارسی

اصلاحی است که به تغییرات مرتبط با لومفنجیوم‌ها و ویژگی‌های آن‌ها اشاره دارد.