معنی فارسی lymphatically
B1به صورت وابسته به سیستم لنفاوی یا فرایندهای آن.
In a manner pertaining to the lymphatic system.
- ADVERB
example
معنی(example):
دارو به صورت لنفاتی به بیمار داده شد تا جذب سریعتری داشته باشد.
مثال:
The medication was administered lymphatically to promote quicker absorption.
معنی(example):
به بیمار توصیه شد که فعال بماند تا به بهبود لنفاتی کمک کند.
مثال:
The patient was encouraged to stay active to support lymphatically.
معنی فارسی کلمه lymphatically
:
به صورت وابسته به سیستم لنفاوی یا فرایندهای آن.