معنی فارسی lymphocytotic
B1وابسته به لنفوسیتوز یا شرایطی که در آن تعداد لنفوسیتها افزایش یافته است.
Pertaining to or characterized by the excessive presence of lymphocytes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
وضعیتهای لنفوسیتوتیک میتوانند پیچیده باشند و به مراقبت خاصی نیاز داشته باشند.
مثال:
Lymphocytotic conditions can be complex and require specialized care.
معنی(example):
بیماران تشخیص داده شده با اختلالات لنفوسیتوتیک غالباً به درمان مداوم نیاز دارند.
مثال:
Patients diagnosed with lymphocytotic disorders often need ongoing treatment.
معنی فارسی کلمه lymphocytotic
:
وابسته به لنفوسیتوز یا شرایطی که در آن تعداد لنفوسیتها افزایش یافته است.