معنی فارسی lymphomatous

C1

لنفوماتوز، به حالتی اطلاق می‌شود که سلول‌های لنفاوی به طور غیرطبیعی رشد می‌کنند و می‌توانند منجر به بیماری‌های خاص شوند.

Relating to lymphoma, a type of cancer that originates in the lymphatic system.

example
معنی(example):

پزشک توضیح داد که سلول‌های لنفوماتوز بر سلامت بیمار تأثیر می‌گذارند.

مثال:

The doctor explained that the lymphomatous cells were affecting the patient's health.

معنی(example):

تحقیقات در حال انجام است تا درک بهتری از بیماری‌های لنفوماتوز به دست آید.

مثال:

Research is ongoing to better understand lymphomatous diseases.

معنی فارسی کلمه lymphomatous

: معنی lymphomatous به فارسی

لنفوماتوز، به حالتی اطلاق می‌شود که سلول‌های لنفاوی به طور غیرطبیعی رشد می‌کنند و می‌توانند منجر به بیماری‌های خاص شوند.