معنی فارسی lysimetric
B1مربوط به اندازهگیری و تحلیل متقارن، معمولاً در علم.
Related to measurements and analysis that are symmetrical, often in scientific contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طراحی کاملاً لیزیمتریک بود و تعادل را به دست آورد.
مثال:
The design was perfectly lysismetric, achieving balance.
معنی(example):
اندازهگیریهای لیزیمتریک در مطالعات علمی ضروری است.
مثال:
Lysimetric measurements are crucial in scientific studies.
معنی فارسی کلمه lysimetric
:
مربوط به اندازهگیری و تحلیل متقارن، معمولاً در علم.