معنی فارسی lysosomally

B1

به شیوه‌ای که مرتبط با لیزوزوم‌ها باشد استفاده می‌شود، جایی که مواد زائد درون سلول‌ها تجزیه می‌شوند.

In a manner relating to lysosomes, often concerning cellular digestion and waste management.

example
معنی(example):

این ماده به‌صورت لیزوزومی برای تجزیه انتقال می‌یابد.

مثال:

The substance is transported lysosomally for degradation.

معنی(example):

برخی بیماری‌ها فرآیندهای مربوط به لیزوزوم را در بدن مختل می‌کنند.

مثال:

Certain diseases disrupt lysosomally-mediated processes in the body.

معنی فارسی کلمه lysosomally

: معنی lysosomally به فارسی

به شیوه‌ای که مرتبط با لیزوزوم‌ها باشد استفاده می‌شود، جایی که مواد زائد درون سلول‌ها تجزیه می‌شوند.