معنی فارسی machining
B1فرآیند شکل دادن یا حذف مواد از یک جسم برای ایجاد شکل‌های دقیق و مورد نظر.
The process of shaping materials, especially metals, using machines to remove material.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To make by machinery.
معنی(verb):
To shape or finish by machinery.
noun
معنی(noun):
The act or process of machining, of manufacturing or finishing by machine.
example
معنی(example):
ماشین‌کاری فلزات مرحله‌ای حیاتی در تولید است.
مثال:
Machining metals is a crucial step in manufacturing.
معنی(example):
او در ماشین‌کاری قطعات پیچیده برای هواپیماها تخصص دارد.
مثال:
He specializes in the machining of intricate parts for airplanes.
معنی فارسی کلمه machining
:
فرآیند شکل دادن یا حذف مواد از یک جسم برای ایجاد شکل‌های دقیق و مورد نظر.
