معنی فارسی mackintoshed
B1ماکرینتاش به حالتی اشاره دارد که فرد خسته و بیحال شده باشد.
A term used to describe someone feeling extremely tired or worn out.
- OTHER
example
معنی(example):
بعد از یک روز طولانی، او کاملاً ماکرینتاش شده بود.
مثال:
After a long day, he felt completely mackintoshed.
معنی(example):
او آنقدر ماکرینتاش شده بود که روی کاناپه خوابش برد.
مثال:
She was so mackintoshed that she fell asleep on the couch.
معنی فارسی کلمه mackintoshed
:
ماکرینتاش به حالتی اشاره دارد که فرد خسته و بیحال شده باشد.