معنی فارسی macroglossate

B1

ماکروگلاساته به وضعیتی اشاره دارد که در آن زبان به طور غیرطبیعی بزرگ می‌شود.

Referring to an abnormal enlargement of the tongue.

example
معنی(example):

ظاهر ماکروگلاساته زبان او قابل توجه بود.

مثال:

The macroglossate appearance of his tongue was noticeable.

معنی(example):

پزشکان در حین معاینه، شرایط ماکروگلاساته بیمار را بررسی کردند.

مثال:

Doctors examined the patient's macroglossate condition during the check-up.

معنی فارسی کلمه macroglossate

: معنی macroglossate به فارسی

ماکروگلاساته به وضعیتی اشاره دارد که در آن زبان به طور غیرطبیعی بزرگ می‌شود.