معنی فارسی macrophotography

B2

عکاسی از اجسام در مقیاس بزرگ، معمولاً کوچکتر از آنچه که می‌توان با چشم غیرمسلح دید.

Photography of subjects taken at very close range.

noun
معنی(noun):

Photography that is done up close; close-up photography.

example
معنی(example):

عکاسی کلان جزئیاتی را نشان می‌دهد که معمولاً قابل مشاهده نیستند.

مثال:

Macrophotography shows details that are usually invisible.

معنی(example):

او در عکاسی کلان از حشرات تخصص دارد.

مثال:

He specializes in macrophotography of insects.

معنی فارسی کلمه macrophotography

: معنی macrophotography به فارسی

عکاسی از اجسام در مقیاس بزرگ، معمولاً کوچکتر از آنچه که می‌توان با چشم غیرمسلح دید.