معنی فارسی maculed
B2لکهدار، در توصیف چیزهایی که دارای لکهها یا نقاط تیره و روشن هستند، به کار میرود.
Marked with spots, blotches, or discolorations.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
هنرمند در نقاشی خود از الگوهای لکهدار استفاده کرد.
مثال:
The artist used maculed patterns in his painting.
معنی(example):
برگهای لکهدار نشاندهنده یک بیماری در گیاه بودند.
مثال:
The maculed leaves indicated a disease in the plant.
معنی فارسی کلمه maculed
:
لکهدار، در توصیف چیزهایی که دارای لکهها یا نقاط تیره و روشن هستند، به کار میرود.