معنی فارسی madefaction

B2

گروه یا فرقه‌ای که به دلایل خاصی از دیگران جدا شده است.

A faction or group that separates from a larger organization for specific reasons

example
معنی(example):

مدیفاکشن شکافی در سازمان ایجاد کرد.

مثال:

The madefaction created a split in the organization.

معنی(example):

او بخشی از یک مدیفاکشن بود که با سیاست‌های جدید مخالف بود.

مثال:

He was part of a madefaction that opposed the new policies.

معنی فارسی کلمه madefaction

: معنی madefaction به فارسی

گروه یا فرقه‌ای که به دلایل خاصی از دیگران جدا شده است.