معنی فارسی mag
B1کوتاه شده برای مجله، نشریهای با مقالات و تصاویر.
Short for magazine, a publication containing articles and illustrations.
- noun
noun
معنی(noun):
(abbreviation) magazine (publication or ammunition)
معنی(noun):
(abbreviation) magnet
معنی(noun):
(abbreviation) mag wheel
مثال:
brand new tires and steel-style factory mags
معنی(noun):
(abbreviation) magnitude
معنی(noun):
Magistrate
example
معنی(example):
من یک مجله درباره علم میخوانم.
مثال:
I read a mag about science.
معنی(example):
او عاشق جمعآوری مجلات مد است.
مثال:
She loves collecting fashion mags.
معنی فارسی کلمه mag
:
کوتاه شده برای مجله، نشریهای با مقالات و تصاویر.
