معنی فارسی maggid
B2داستانگو یا کسی که با قصهگویی آموزههای مذهبی را منتقل میکند.
A storyteller, particularly in a religious context.
- noun
noun
معنی(noun):
A teacher of the Torah in Eastern Europe.
example
معنی(example):
مگید داستان فوقالعادهای گفت.
مثال:
The maggid told a wonderful story.
معنی(example):
او به عنوان یک مگید ماهر شناخته میشود.
مثال:
He is known as a skilled maggid.
معنی فارسی کلمه maggid
:
داستانگو یا کسی که با قصهگویی آموزههای مذهبی را منتقل میکند.