معنی فارسی magicking

B1

جادو کردن، انجام عمل جادو به منظور ایجاد تغییر یا اثر در واقعیت.

The ongoing act of performing magic or using spells.

verb
معنی(verb):

To produce, transform (something), (as if) by magic.

example
معنی(example):

او با جادو، مشکلاتش را از بین می‌برد.

مثال:

He is magicking away his problems with spells.

معنی(example):

آنها بعدازظهر را برای تفریح جادو می‌کردند.

مثال:

They spent the afternoon magicking for fun.

معنی فارسی کلمه magicking

: معنی magicking به فارسی

جادو کردن، انجام عمل جادو به منظور ایجاد تغییر یا اثر در واقعیت.