معنی فارسی magistrally
B2بهصورت حکمفرما، با اقتدار و قدرت بیان کردن.
In an authoritative manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور حکمفرما صحبت کرد و احترام حضار را جلب کرد.
مثال:
He spoke magistrally, commanding respect from the audience.
معنی(example):
سخنرانی که بهطور حکمفرما ارائه شد، همه را تحریک کرد.
مثال:
The magistrally delivered speech inspired everyone.
معنی فارسی کلمه magistrally
:
بهصورت حکمفرما، با اقتدار و قدرت بیان کردن.