معنی فارسی magnet-
B1مغناطیس، جسمی که میتواند اشیای فلزی را به خود بکشاند و در علوم فیزیک به شدت مورد مطالعه قرار میگیرد.
An object that produces a magnetic field and can attract certain metals.
- NOUN
example
معنی(example):
مغناطیس اشیای فلزی را به سمت خود جذب میکند.
مثال:
The magnet attracts metal objects towards itself.
معنی(example):
او از یک مغناطیس برای جمعآوری میخهای پراکنده استفاده کرد.
مثال:
He used a magnet to pick up the scattered nails.
معنی فارسی کلمه magnet-
:
مغناطیس، جسمی که میتواند اشیای فلزی را به خود بکشاند و در علوم فیزیک به شدت مورد مطالعه قرار میگیرد.