معنی فارسی magnetotail
B2بخشی از میدان مغناطیسی که به اطراف سیاره‌های مغناطیسی کشیده می‌شود.
The region of a planet's magnetic field that extends away from the sun.
- noun
noun
معنی(noun):
The long, trailing part of a magnetosphere on the side of a planet furthest from the sun
example
معنی(example):
دم مغناطیسی بخشی از میدان مغناطیسی زمین است.
مثال:
The magnetotail is part of the Earth's magnetic field.
معنی(example):
دانشمندان برای بررسی آب و هوای فضایی دم مغناطیسی را مطالعه می‌کنند.
مثال:
Scientists study the magnetotail for space weather.
معنی فارسی کلمه magnetotail
:
بخشی از میدان مغناطیسی که به اطراف سیاره‌های مغناطیسی کشیده می‌شود.
