معنی فارسی magnifically
B1به طرز باشکوه، به شیوهای که تحت تأثیر قرار دهد، یا با زیبایی و شکوه انجام شود.
In a way that is magnificent; splendidly.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در رویداد گالا به طور باشکوهی آواز خواند.
مثال:
She sang magnificently at the gala event.
معنی(example):
کار هنرمند به شکلی باشکوه در گالری نمایش داده شد.
مثال:
The artist's work was displayed magnificently in the gallery.
معنی فارسی کلمه magnifically
:
به طرز باشکوه، به شیوهای که تحت تأثیر قرار دهد، یا با زیبایی و شکوه انجام شود.