معنی فارسی maidhood
B1دوره و وضعیت باکرگی، معمولاً به عنوان برههای از زندگی دخترها نظر گرفته میشود.
The state or period of being a maiden or young girl.
- NOUN
example
معنی(example):
او باکرگی خود را قبل از ورود به بزرگسالی ارج نهاد.
مثال:
She cherished her maidhood before entering adulthood.
معنی(example):
باكرگی معمولاً به عنوان دورهای از آزادی و کشف در نظر گرفته میشود.
مثال:
Maidhood is often seen as a time of freedom and discovery.
معنی فارسی کلمه maidhood
:
دوره و وضعیت باکرگی، معمولاً به عنوان برههای از زندگی دخترها نظر گرفته میشود.