معنی فارسی maimed

B2

به شدت آسیب دیده، به طوری که نمی‌تواند از یک قسمت بدن خود استفاده کند.

Injured severely, especially by damaging a part of the body.

verb
معنی(verb):

To wound seriously; to cause permanent loss of function of a limb or part of the body.

مثال:

He was maimed by a bear.

example
معنی(example):

او در انفجار دچار نقص شد.

مثال:

He was maimed in the explosion.

معنی(example):

چندین سرباز در جریان نبرد دچار نقص شدند.

مثال:

Several soldiers were maimed during the battle.

معنی فارسی کلمه maimed

: معنی maimed به فارسی

به شدت آسیب دیده، به طوری که نمی‌تواند از یک قسمت بدن خود استفاده کند.