معنی فارسی mainprising

B1

استراتژی‌ای برای بهینه‌سازی منابع و بهبود کارایی در سیستم‌ها و سازمان‌ها.

A strategy aimed at optimizing resources and improving efficiency in systems and organizations.

example
معنی(example):

استراتژی mainprising بر بهبود کارایی در محیط کار تمرکز دارد.

مثال:

The mainprising strategy focuses on improving efficiency in the workplace.

معنی(example):

با mainprising، شرکت‌ها می‌توانند منابع خود را بهتر بهینه‌سازی کنند.

مثال:

With mainprising, companies can optimize their resources better.

معنی فارسی کلمه mainprising

: معنی mainprising به فارسی

استراتژی‌ای برای بهینه‌سازی منابع و بهبود کارایی در سیستم‌ها و سازمان‌ها.