معنی فارسی mainward
B1اصطلاحی که به سمت یا جهت اصلی و مرکزی اشاره دارد.
Referring to the primary or central direction or area.
- OTHER
example
معنی(example):
آنها به سمت اصلی حرکت کردند تا از مسیری در جنگل عبور کنند.
مثال:
They turned mainward to follow the path through the forest.
معنی(example):
جهت اصلی رودخانه ما را به خانه برگرداند.
مثال:
The mainward direction of the river led us back home.
معنی فارسی کلمه mainward
:
اصطلاحی که به سمت یا جهت اصلی و مرکزی اشاره دارد.