معنی فارسی majeure
B2قوه قهریه؛ وقوع حوادث غیرقابل پیشبینی که اجرای یک تعهد را غیرممکن میسازد.
An unexpected event that prevents someone from doing something, often used in legal contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
یک فاجعه طبیعی موردی از قوه قهریه است.
مثال:
A natural disaster is a case of force majeure.
معنی(example):
قرارداد شامل بندی درباره رویدادهای قوه قهریه بود.
مثال:
The contract included a clause about force majeure events.
معنی فارسی کلمه majeure
:
قوه قهریه؛ وقوع حوادث غیرقابل پیشبینی که اجرای یک تعهد را غیرممکن میسازد.