معنی فارسی majoring
B1فرآیند انتخاب یک رشته تحصیلی اصلی در دانشگاه.
The act of specializing in a particular subject at a college or university.
- verb
verb
معنی(verb):
To concentrate on a particular area of study as a student in a college or university
مثال:
I have decided to major in mathematics.
example
معنی(example):
او در حال تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی است.
مثال:
She is majoring in English literature.
معنی(example):
او در حال تحصیل در رشته فیزیک است و از آن لذت میبرد.
مثال:
He is majoring in physics and enjoys it.
معنی فارسی کلمه majoring
:
فرآیند انتخاب یک رشته تحصیلی اصلی در دانشگاه.
