معنی فارسی make a conquest of
B2غلبه بر، دستیابی به یا تسلیم کردن چیزی.
To achieve victory or control over something.
- IDIOM
example
معنی(example):
او هدفش این است که بر ترسهایش غلبه کند.
مثال:
He aims to make a conquest of his fears.
معنی(example):
برای غلبه بر یک چالش، باید مصمم بود.
مثال:
To make a conquest of a challenge, one must be determined.
معنی فارسی کلمه make a conquest of
:
غلبه بر، دستیابی به یا تسلیم کردن چیزی.