معنی فارسی make-do

B1

عبارت به معنای کنار آمدن با شرایط موجود و استفاده از منابع محدود.

To manage or cope with something using what is available.

noun
معنی(noun):

A temporary or makeshift expedient.

adjective
معنی(adjective):

Improvised, makeshift

example
معنی(example):

ما باید با آنچه داریم کنار بیاییم.

مثال:

We have to make do with what we have.

معنی(example):

آن‌ها با یک بودجه کوچک کنار آمدند.

مثال:

They made do with a small budget.

معنی فارسی کلمه make-do

: معنی make-do به فارسی

عبارت به معنای کنار آمدن با شرایط موجود و استفاده از منابع محدود.