معنی فارسی maki
A2نوعی سوشی که در آن برنج و مواد دیگر در دور نریخته شده و برش داده میشود.
A type of sushi consisting of rice and fillings wrapped in seaweed.
- noun
noun
معنی(noun):
A lemur.
example
معنی(example):
او یک رول مَکی در رستوران سوشی سفارش داد.
مثال:
She ordered a maki roll at the sushi restaurant.
معنی(example):
مَکی یک انتخاب محبوب بین دوستداران سوشی است.
مثال:
Maki is a popular choice among sushi lovers.
معنی فارسی کلمه maki
:
نوعی سوشی که در آن برنج و مواد دیگر در دور نریخته شده و برش داده میشود.