معنی فارسی mala

B1

دانه‌هایی که معمولاً برای شمارش دعا یا مدیتیشن استفاده می‌شوند و به نوعی در تمرینات معنوی کاربرد دارند.

A string of beads used in meditation and prayer, often associated with spiritual practices.

noun
معنی(noun):

A single lobe of an insect's maxilla.

معنی(noun):

The grinding surface of an insect's mandible.

example
معنی(example):

در برخی فرهنگ‌ها، دانه‌های مالا برای مدیتیشن استفاده می‌شوند.

مثال:

In some cultures, mala beads are used for meditation.

معنی(example):

او یک گردنبد مالا برای ارتباط معنوی پوشیده بود.

مثال:

She wore a mala necklace for spiritual connection.

معنی فارسی کلمه mala

: معنی mala به فارسی

دانه‌هایی که معمولاً برای شمارش دعا یا مدیتیشن استفاده می‌شوند و به نوعی در تمرینات معنوی کاربرد دارند.