معنی فارسی malalignment

B2

عدم تراز، عدم تنظیم صحیح اجزاء و قطعات، به خصوص در زمینه‌های بهداشتی.

Improper alignment of parts, often related to health or mechanical systems.

example
معنی(example):

عدم تراز صحیح می‌تواند مشکلاتی در سلامت فیزیکی ایجاد کند.

مثال:

Malalignment can cause problems in physical health.

معنی(example):

عدم تراز دندان ممکن است نیاز به درمان ارتودنسی داشته باشد.

مثال:

Dental malalignment might require orthodontic treatment.

معنی فارسی کلمه malalignment

: معنی malalignment به فارسی

عدم تراز، عدم تنظیم صحیح اجزاء و قطعات، به خصوص در زمینه‌های بهداشتی.