معنی فارسی malar bone

B1

استخوانی که در ناحیه گونه قرار دارد و بخشی از ساختار صورت است.

A bone located in the cheek area that forms part of the structure of the face.

noun
معنی(noun):

The cheekbone.

example
معنی(example):

استخوان مالار به شکل‌گیری صورت کمک می‌کند.

مثال:

The malar bone helps shape the face.

معنی(example):

آسیب به استخوان مالار می‌تواند بر بینایی تأثیر بگذارد.

مثال:

Injuries to the malar bone can affect vision.

معنی فارسی کلمه malar bone

: معنی malar bone به فارسی

استخوانی که در ناحیه گونه قرار دارد و بخشی از ساختار صورت است.