معنی فارسی malfortune
B1بدشانسی، شرایط نامساعد یا مشکل که به فرد یا گروهی آسیب میزند.
An unfavorable condition or situation; bad luck.
- NOUN
example
معنی(example):
او در سال گذشته با یک سری بدشانسی مواجه شد.
مثال:
He faced a series of malfortunes last year.
معنی(example):
بدشانسی او باعث شد که مسابقت را ببازد.
مثال:
Her malfortune led her to lose the competition.
معنی فارسی کلمه malfortune
:
بدشانسی، شرایط نامساعد یا مشکل که به فرد یا گروهی آسیب میزند.