معنی فارسی malignancy
B2 /məˈlɪɡ.nən.si/به ویژگی یا حالتی اطلاق می‌شود که نشان‌دهنده وجود یک تومور بدخیم باشد.
The state of being malignant, especially in relation to tumors.
- noun
noun
معنی(noun):
The state of being malignant or diseased.
معنی(noun):
A malignant cancer; specifically, any neoplasm that is invasive or otherwise not benign.
معنی(noun):
That which is malign; evil, depravity, malevolence.
example
معنی(example):
پزشک میزان بدخیمی تومور را تأیید کرد.
مثال:
The doctor confirmed the malignancy of the tumor.
معنی(example):
بدخیمی می‌تواند به سایر قسمت‌های بدن گسترش یابد.
مثال:
Malignancy can spread to other parts of the body.
معنی فارسی کلمه malignancy
:
به ویژگی یا حالتی اطلاق می‌شود که نشان‌دهنده وجود یک تومور بدخیم باشد.
