معنی فارسی malleablized

B1

مالئابل شده، به حالتی که ماده قابلیت تغییر شکل را پس از فرایند مالئابل شدن دارد.

To have been made malleable through a specific process.

example
معنی(example):

تیم مهندسی فلز را برای کاربردهای جدید مالئابل کرد.

مثال:

The engineering team malleablized the metal for new applications.

معنی(example):

پس از اینکه به حالت مالئابل درآمد، ترکیب کار کردن با آن آسان‌تر بود.

مثال:

Once malleablized, the compound was easier to work with.

معنی فارسی کلمه malleablized

: معنی malleablized به فارسی

مالئابل شده، به حالتی که ماده قابلیت تغییر شکل را پس از فرایند مالئابل شدن دارد.