معنی فارسی malled

B2

احساس فشار و خستگی در شرایطی که انتظارهای زیاد از فرد وجود دارد.

Feeling overwhelmed or oppressed by demands or criticisms.

example
معنی(example):

او تحت فشار مداوم برای عملکرد، احساس خستگی کرد.

مثال:

He felt malled by the constant pressure to perform.

معنی(example):

هنرمند پس از نمایشگاه اخیرش به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.

مثال:

The artist was malled by critics after her latest exhibition.

معنی فارسی کلمه malled

: معنی malled به فارسی

احساس فشار و خستگی در شرایطی که انتظارهای زیاد از فرد وجود دارد.