معنی فارسی malleted
B1ماللت شده، به ابزاری اطلاق میشود که با ضربه زدن با یک چکش یا ابزار مشابه استفاده شده است.
Describing an object that has been struck with a mallet.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ابزار ماللت شده صدای عمیقی تولید کرد.
مثال:
The malleted instrument produced a deep sound.
معنی(example):
او از ابزاری که با ماللت شده بود برای ایجاد مجسمه استفاده کرد.
مثال:
He used a malleted tool to create the sculpture.
معنی فارسی کلمه malleted
:
ماللت شده، به ابزاری اطلاق میشود که با ضربه زدن با یک چکش یا ابزار مشابه استفاده شده است.